آسمون دلدادگی | ||
|
مثه کوه پشت و پناه همیم ولی هر دومون دستامون خالیه هنوز نمی دونم اگه ببوسمت تو می روی جهنم یا من؟ ولی چه فرقی میکنه چون طبق دینمون هردوجهنمی هستیم این روزای کشدار ، رنگ و بوی خاصی داره بدجوری دارم سعی می کنم بفهممش اما یکی مثل همیشه اون بالا نشسته و داره بهم می گه صبر کن همیشه حس می کردم اونهایی که موندگار شدن، یه روزهایی رفتن رو به موندگار شدن ترجیح دادن ویا رفتن رو به برگشتن و شاید همین رمز موندگار شدنشون باشه این که چی گذشت به من، رازیه که تا ابد تو سینه م باقی می مونه که هر کس و هر چیز حرمت خودش رو داره اما، این رو خوب می دونم محبت واقعی و عشقی که خالص توی سینه ی منه ، دوست دارم موندگاریش قدر تمام عمرم دوام بیاره و تو ای موندگارترین بخش وجودم، بودنت اندازه همه زمان های عاشقی از ازل تا ابد، گرمم می کنه دوست دارم باز هم بجنگم، باز هم صبر کنم، باز هم برای داشتنت حتی دور وحتی دیر تلاش کنم یادت باشه بلاخره یک روز آغوشت رو از بالشت می دزدم یادت باشه تو پناه منی، که عشق همیشه امن ترین مامن بوده و هست برای من حتی در اوج تنهاییم که من هنوز به معجزه عشق ایمان دارم دستای مهربون و چشمهای نافذ و همیشه مهربونت رو می بوسم و خورشیده احساست رو تنگ در آغوش می گیرم، بهترین من روی بودنت حساب می کنم و این از کمیاب ترین حسای خوب این دوره زمونه ست. یاحق نظرات شما عزیزان: صخره
ساعت7:52---27 شهريور 1392
نمیدونم برای کسی که توی صندوقچه دارایش فقط بوسه داره چند متر از جهنمو میدن!!!!!
ولی من حاضرم تمام جهنمو یه جا بخرم |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |